خلاصه
این اثر، روایتی از جلوههای عاشقانه زندگی یک لوتی جنوبشهری به نام «سیدابوالفضل کاظمی» است؛ کهنهچریک جنگهای نامنظم که به حکم عشق، بیدرنگ به «هَل مِن ناصر» امام خویش لبیک میگوید. «تا عاقلان مصلحت کار را بسنجند، عاشقان هفت وادی عشق را طی میکنند.»