اسپری
داستانی کوتاه
خلاصه
پسری با اسپری رنگ، تابلوی کوچه را که به نام شهیدی است، مخدوش میکند. دو جوان این اتفاق را میبینند و برای گرفتن جوان، بهسمت او میروند. پسر فرار میکند و در کوچهای بنبست، به ناچار و بدون اذن، وارد خانهای میشود و پیرزن صاحبخانه او را میبیند که از قضا مادر همان شهید است.