من، آقبانو و لیست آرزوها
داستانی کوتاه
خلاصه
امیر، نوجوانی روستاییست که در مسابقات داستان نویسی مدرسه، برنده جایزه سفر به مشهد مقدس با یک همراه میشود و مادربزرگش به او میگوید که در اولین زیارت، هر آرزویی که داشتهباشی برآورده میشود. در این بین، هم روستاییهای امیر، خواستههای مختلفی از او دارند. او با بدرقه اهالی روستا، به همراه مادربزرگ و فهرستی که از آرزوهایش تهیه کرده، عازم مشهد میشود و زمانی که به حرم امام رضا میرسد، امیر متوجه میشود که لیست آرزوهایش را گم کرده و ...