برنده
داستانی کوتاه
خلاصه
پدر وحید برای او دوچرخهای میخرد تا در مسابقات دوچرخهسواری مدرسه شرکت کند. اما وحید فکر میکند این دوچرخه برای یکی از همکلاسیهایش به نام علیرضاست و پدرش آن را دزدیدهاست. او میخواهد دوچرخه را تحویل علیرضا بدهد که متوجه میشود پدر علیرضا دوچرخه را برای خرج درمان همسرش فروخته بوده اما به علیرضا گفته دزدیده شدهاست. با این حال، وحید دوچرخه را برای علیرضا میبرد. همه فکر میکنند وحید دزد است اما علیرضا وقتی اصل ماجرا را میفهمد خودش دوچرخه را برای وحید میآورد تا در مسابقه شرکت کند.