بابا
داستانی کوتاه
خلاصه
بخشو، پسربچهای از روستای هلیله بوشهر است که آرزو دارد رهبر ارکستر سمفونیک باشد. بچههای محل را جمع میکند تا برای جشن امام علی، آهنگی تمرین کنند و بخوانند اما او ناامید میشود و فکر میکند با لباسهای کهنه و بدون وسایل نمیشود. پدرش که متوجه این قضیه شده، او را غافلگیر میکند. با پساندازی که برای خرید موتور کنار گذاشتهبود، یک دست کت و شلوار و کفش ویژه رهبر ارکستر برای بخشو میخرد. همه خوشحال میشوند و در مراسم جشن هم بخشو به همراه بقیه بچهها اجرایی دلنشین میکنند.