اتاق عقد
داستانی نیمه بلند و بلند
خلاصه
عاطفه، مربی شنا است و همسرش مصطفی مدتی است که برای دومین بار با مدافعان حرم، راهی سفر سوریه شدهاست. عاطفه چند روزی است که نتوانسته خبری از او بگیرد و نگران است. او در حین آماده کردن اتاق عقد برای دختر همسایه است؛ انقدر به فکر مصطفی است که گاهی او را در میان مهمانها میبیند. خبر بارداریش را در یک پیام برای مصطفی میفرستد؛ اما او هنوز جواب ندادهاست. بعد از اتمام مراسم عقد، عاطفه دست تنها مشغول کارهای نیمهتمام خانهشان میشود.