خلاصه
پدری روحانی با ۳ فرزند و همسرش در خانه هستند. پدر آمادهی سفری نسبتاً طولانی برای تبلیغ دین است. پسرش کفشهایش را واکس میزند و دخترش کیف پدر را میبندد. خودش هم با کمک همسرش در حال بستن عمامهاش است. خلاصه با تمام مشقتها پدر خداحافظی کرده و راهی سفر میشود.