تعقیب
داستانی کوتاه
خلاصه
مردی میخواهد برای خانوادهی خود گوشت بخرد اما با دیدن قیمت گوشت منصرف میشود. او سعی میکند که پول آن را از دیگران قرض کند اما موفق نمیشود. وقتی به خانه میرسد، قبل از اینکه بخواهد به همسرش بگوید که نتوانسته گوشت تهیه کند، صدای موتور از بیرون خانه میشنود. وقتی برمیگردد میبیند مقداری گوشت از دستگیره در آویزان است.