جوانی در اردوی جهادی روستای «خوشاب» خراسان رضوی است که حین فعالیت عمرانی، یک آجر به سرش برخورد میکند. پس از این حادثه، او توانایی خواندن افکار بقیه را دارد و بعد از مدتی حتی قادر است که در ذهنهای دیگران نفوذ کند و بهجای آنها تصمیم بگیرد.