احسان برای خرید نان به نانوایی میرود. در حال برگشت از نانوایی اما با سربازان شاهنشاهی روبرو میشود. احسان از دستشان فرار میکند. اما آنها او را میگیرند و بهزور پیش رئیسشان میبرند.