سفره افطاری
داستانی کوتاه
خلاصه
سفره افطار پهن است. همه افراد دور آن جمع هستند و غذاهای مختلفی در سفره دیده میشود. پیرمرد به تعداد غذاها اشاره میکند و دلیلش را میپرسد. ناگهان، پیرمرد از سر سفره بلند میشود و همراه یکی از مهمانان، بیرون میروند. او یکی از غذاها را برای یک خانوائه نیازمند میفرستد.