فضانورد
داستانی کوتاه
خلاصه
پسرک ایستاده است و انشایش را میخواند. او میگویند که میخواهد فضانورد شود، دوستانش به او میخندند. با ناامیدی از مدرسه خارج میشود. از ویترین یک فروشگاه، تصویر یک فضانورد را در تلویزیونمیبیند که او را امیدوار میکند. او بعدها موفق میشود به آرزوی دیرینهاش برسد.