خلاصه
پیرمرد قلکی که برای تامین هزینه اربعین کنار گذاشته را میشکند و پولها را برمیدارد. اسامی افراد را روی کاغذ مینویسد و آنها به همسرش اشاره میکند یکی از آنها را انتخاب کند؛ زن یکی از کاغذها را بر میدارد و نام یکی از آشنایان از قلک خارج میشود.