خلاصه
شایان، با بیماری سخت تالاسمی دستوپنجه نرم میکند. این بیماری او را به ستوه میآورد و تصمیم به خودکشی میگیرد اما علاقه به خانوادهاش، او را از این کار منصرف میکند. او ناامید شده است تا اینکه شبی در بیمارستان رؤیایی میبیند که زندگی او را تغییر میدهد.