پزشک
داستانی کوتاه
خلاصه
پدر و دختری در حال عبور از خیابان سرسبزی هستند و درباره پزشکان مستقر در آنجا صحبت میکنند. دختر به بیماری تنفسی مبتلا است و قصد دارد به همراه پدر، یک اصله نهال بکارد. در نهایت مشخص میشود که منظور آنها از پزشک، «درختان» خیابان است.