شربت سینه
داستانی کوتاه
خلاصه
اثر، روایتی دردناک از فقر مردم در دوران محمدرضا پهلوی است. فیلم، پزشکی را به تصویر میکشد که در یکی از داروخانههای تهران کار میکند و به بیمارانِ نیازمند، داروی رایگان میدهد. هر روز، زنی به داروخانه میآید و از او شربت سینه میخواهد. پزشک به زن مشکوک میشود و تصمیم میگیرد او را تعقیب کند و سر از کارش دربیاورد... .