برای هانا
داستانی نیمه بلند
خلاصه
«هانا» دخترکی کرد، باید برای جلسه اولیا و مربیان، پدر یا مادر خود را به مدرسه ببرد. پدر او جانباز موجی است و مادر هم در خانه حضور ندارد. او نگران است که اگر پدرش به مدرسه بیاید، شلوغی آنجا باعث تشنج وی شود؛ بنابراین هانا بدون گفتن ماجرا به پدر، به مدرسه میرود. پدر که موضوع را میفهمد به مدرسه میآید.