ایست
داستانی کوتاه
خلاصه
پیرمردی تلاش میکند تا جان یک لاکپشت را در خیابان نجات دهد؛ درحالیکه ماشینهای زیادی در پشت چراغقرمز، منتظر حرکت هستند. افتادن پیرمرد بر روی زمین و شکستن عینک وی، درحالیکه چهار ثانیه به سبز شدن چراغ باقیمانده است، مخاطب را در حالتی از یأس فرومیبرد. در این حال، پیرمرد روی زمین دراز میکشد.