نوکر یا ارباب
داستانی کوتاه
خلاصه
آقای «افتخاریان»، از قدیمیهای معروف بازار اصفهان است و برای خود، برو و بیایی دارد. همسر و دختر او درحال تدارک جهیزیه هستند و به مغازههای بازار میروند و میخواهند کالاهای خارجی بخرند. آنها پس از خرید، به حجره حاجآقا افتخاریان بازمیگردند و با صحنه عجیبی روبهرو میشوند که بسیار تکاندهنده است.