در یک فروشگاه زنجیرهای، مردی درحال محاسبه خریدهای خود و حسابکردنِ آن با بن خرید کالا است. پسر او اصرار دارد که پدر برایش کفش بخرد اما حسابوکتاب مرد با خرید کفش جور درنمیآید تا اینکه اتفاقی میافتد و باعث شادی و رضایت آن دو میشود.