چاله
داستانی کوتاه
خلاصه
پیرمردی تنها در انتهای کوچه باریکی زندگی میکند. در میانه این کوچه، چالهای وجود دارد که رفتوآمد او را مختل کرده است و علیرغم پیگیری پیرمرد، هیچ مسئولی برای پُر کردن چاله کاری انجام نمیدهد تا اینکه روزی یکی از مسئولان برای افتتاح پروژهای به آنجا میآید.