خلاصه
یک جانباز شیمیایی که با کمک کپسول اکسیژن نفس میکِشد، قصد دارد به هرشکل ممکن، در روز تولد دخترش، او را خوشحال کند. این جانباز، بادکنکهایی را با کپسول اکسیژن پُر میکند و خودش بیحال میشود تا اینکه فرزندش از راه میرسد و برای نجات پدر به تکاپو میافتد.