خلاصه
«نیما»، دلودماغ بازیکردن ندارد و با مادر خود، کجخُلقی میکند. مادر، علت بیحوصلگی پسرش را نمیداند تا اینکه برای خرید به پاساژی میروند. آنجا، زمانیکه نیما مشغول بازی با مانکن کودکان میشود، مادر میفهمد که تکفرزندی و تنهایی، علت رفتارهای فرزندش است.