پدر
داستانی کوتاه
خلاصه
مائده و مصطفی برای اینکه بتوانند بقیه پول خرید عروسک و دوچرخهشان را جور کنند، مشغول کسب درآمد میشوند. مائده مشغول سبزی کاری در حیاط خانه میشود و مصطفی هم مرغی را نگه میدارد تا تخم مرغ بگذارد. پدر بچهها، «جواد فروغی»، قهرمان تیراندازی است. وقتی قهرمان مسابقه فینال میشود و برمیگردد، محصولات بچهها را میبیند و از آنها میخرد تا بتوانند عروسک و دوچرخه بگیرند. این خانواده تصمیم میگیرند برای اهدای مدال قهرمانی پدر به امام رضا، راهی مشهد شوند.