![وقتی گفتند نمیشود!](http://book.ammarfilm.ir/wp-content/uploads/2019/12/770751-پوستر-وقتی-گفتند-نمی-شود.پوستر-600x805.jpg)
![وقتی گفتند نمیشود!](http://book.ammarfilm.ir/wp-content/uploads/2019/12/770751-وقتی-گفتند-نمی-شود.mp4_20190709_233949.401-250x111.jpg)
![وقتی گفتند نمیشود!](http://book.ammarfilm.ir/wp-content/uploads/2019/12/770751-وقتی-گفتند-نمی-شود.mp4_20190709_234005.875-250x111.jpg)
![وقتی گفتند نمیشود!](http://book.ammarfilm.ir/wp-content/uploads/2019/12/770751-وقتی-گفتند-نمی-شود.mp4_20190709_234109.970-250x111.jpg)
![وقتی گفتند نمیشود!](http://book.ammarfilm.ir/wp-content/uploads/2019/12/770751-پوستر-وقتی-گفتند-نمی-شود.پوستر-250x111.jpg)
![وقتی گفتند نمیشود!](http://book.ammarfilm.ir/wp-content/uploads/2019/12/770751-وقتی-گفتند-نمی-شود.mp4_20180210_231544.056-250x111.jpg)
![وقتی گفتند نمیشود!](http://book.ammarfilm.ir/wp-content/uploads/2019/12/770751-وقتی-گفتند-نمی-شود.mp4_20181013_034310.068-250x111.jpg)
وقتی گفتند نمیشود!
مستند
خلاصه
حکایتِ یک جوان ترکمنی به نام «رسول ممیان» است که کار در شهر را رها میکند و به روستا بازمیگردد. او قصد دارد در روستای مرزی «چناران» استان گلستان، شترمرغ پرورش دهد. جهاد کشاورزی به خاطر آب و هوای این روستا با کار رسول مخالف است و به او مجوز و تسهیلاتی نمیدهد؛ اما رسول کارش را شروع میکند و با کمک همسرش، سود قابل توجهی از این راه به دست میآورد. او اکنون از بزرگترین تولیدکنندگانِ شترمرغِ گلستان است.