عطر لیموترش
داستانی نیمه بلند
خلاصه
مرد میانسالی به نام «محسن»، در کودکی فقیرانهاش، کفشی را از دوست خود «رسول» هدیه میگیرد. محسن که حالا ثروت زیادی دارد، میخواهد خانه قدیمی محل سکونت رسول را بخرد و مجتمعی در آنجا بسازد. درختهای خشکیده، حوض بدون آب و چند عدد لیموترش، محسن را به خاطرات دوران کودکی و بازیگوشی و شیطنت در آن خانه میبَرد. در حال حاضر، رسول شهید شده است و محسن خاطرات خود را با او مرور میکند.