دخترکی، سر روی پای مادربزرگ خود گذاشته است و از او داستانهای قدیمی را درباره حجاب و پوشش زنان میشنود. مادربزرگ، قصه «دُر و صدف» و «تابش نور به دل سیاهیها» را تعریف میکند که مادر دختر در زمان سن تکلیفش، چادری برای او میدوزد.