چشماتو ببند
داستانی نیمه بلند
خلاصه
«رحمان» کلیدساز است. او به خاطر مشکلات مالی و باردار بودن همسرش، تحت فشار قرار دارد. «امیر»، دوست رحمان، پیشنهاد میدهد که با کمک هم از گاوصندوق مغازه املاکی محل دزدی کنند و پس از آنکه مشکلاتشان رفع شد، پول را پس بدهند. رحمان میپذیرد اما بعد از باز کردن قفل گاوصندوق، پشیمان میشود و برای حل مشکلات خود به خدا توکل میکند.