من پرتقال دوست ندارم
داستانی کوتاه
خلاصه
پیرمرد و پیرزنی روی نیمکت نشستهاند. آنها چشمانتظار بچههای خود هستند و از دیر آمدن آنان گلایه میکنند. با رسیدن بچهها، مشخص میشود که این پدر و مادر فوت کردهاند و فرزندان بر سر مزار آنها حاضر شدهاند. کارگردان اهمیت و تأثیر حضور فرزندان بر مزار والدین را نشان میدهد.