آبی عمیق
داستانی بلند
خلاصه
«مرجان» که از شوهرش «امیر» جدا شده است، نمیخواهد دخترش «رضوان» او را ببیند و یا حتی بداند که پدری دارد. امیر که در آمریکا زندگی میکند، میخواهد پس از سالها به ملاقات دخترش در «دوبی» بیاید. رضوان متوجه موضوع میشود و برای دیدن پدر، تصمیم میگیرد به دوبی برود. رضوان با پرواز ۶۵۵ بهسمت این شهر راه میافتد اما بر اثر حادثهای، هرگز به مقصد نمیرسد.