سپیدی
داستانی کوتاه
خلاصه
طلبه جوانی، در خیابان منتظر تاکسی است اما کسی او را سوار نمیکند؛ در این حال، دو جوان موتورسوار به این روحانی نزدیک میشوند و با هُلدادن وی، او را نقش زمین میکنند. این موتورسواران، در فاصلهای اندک از طلبه، با بیاحتیاطی خود به زمین میخورند و روحانی به سمت آنها میرود تا به آنها کمک کند. .