شهر هزارکبوتر
پویانمایی
خلاصه
پویانمایی، ماجرای دخترکی به نام «ریحانه» است که بخشی از غذای خود را برای کبوترها میریزد. او شبی در خواب، همراه کبوتری به شهر «هزارکبوتر» میرود. وی در رؤیا به سر میبرد که با صدای مادرش از خواب بیدار میشود و هنگامیکه میبیند مادر، چادری زیبا برای او دوخته است، بهخاطر میآورد که سفری در پیش دارند و خود را مهیای سفر میکند. در مقصد، ریحانه تعبیر خواب خود را مییابد.